سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 92/11/17 | 11:44 صبح | نویسنده : آریا

مراجعه به عقل یا شرع؟

دوست آزاداندیشم جواد مفرد کهلان مطلبی را ارسال کرده که مراد وی چنین به نظر می رسد: پیامبر اکرم(ص) در بسیاری از امور جاری با دیگران مشورت می کرد و از خرد دیگران بهره می برد و خود مانند یک شخص عادی بود. چنانکه پس از دستگیری یهودیان بنی قریظه تصمیم گیری در مورد رفتار با آنها را به سعد واگذارد و او نیز کشتن مردان را پیشنهاد داد و عملی گردید. از این رفتار پیامبر به دست می آید که در همه‏ی زمانها باید به خرد خود مراجعه کنیم نه به آیات و روایات.

 

 

مراجعه به عقل یا شرع؟

دوست آزاداندیشم جواد مفرد کهلان مطلبی را ارسال کرده که مراد وی چنین به نظر می رسد: پیامبر اکرم(ص) در بسیاری از امور جاری با دیگران مشورت می کرد و از خرد دیگران بهره می برد و خود مانند یک شخص عادی بود. چنانکه پس از دستگیری یهودیان بنی قریظه تصمیم گیری در مورد رفتار با آنها را به سعد واگذارد و او نیز کشتن مردان را پیشنهاد داد و عملی گردید. از این رفتار پیامبر به دست می آید که در همه‏ی زمانها باید به خرد خود مراجعه کنیم نه به آیات و روایات.

 1. جواد مفرد کهلان:
با درود
تأکید من بر دستور سعد معاذ بودن کشتار مردان بنی قریظه، تکیه بر این موضوع بود که این دستور وحی منزل نبود رئیس و جنگاور قبیله در مدینه در حال مرگ از زخمی که در جنگ از قریش مکه برداشته بود، صادر شد (پیامبر هم در شرایط شکست جنگی برای ترمیم روحیه جنگاوران خود) آن را رد نکرد. نه این تصمیم معاذ و نه این تصمیم پیامبر ربطی به خدا دارد (اگر هم احادیث ربطش داده باشند). پیامبر خود اعتراف میکند که در شرایط معمولی یک انسان عادی است.
تحلیل مشخص از شرایط مشخص در هر برهه زمانی لازم میشود که باید تجارب بشری و عقل و درایت را معیار برای بررسی آن قرار داد. نه اینکه شباهت مختصری بین واقعه ای در عهد پیشرفته شباهتی با واقعه ای دوران برده داری و جنگ و اسارت یک هزاره و نیم گذشته پیدا نمود و از روی آن دستور نابخردانه ای به نام اسلام صادر کرد. مگر نه این است که میگوئیم برده داری در زمان پیامبر ملغی نشد، چون شرایطش نبود. این بدان معنی در شرایط کنونی باید با شرایط و معیارهای امروزی بشر باید پیش رفت نه اینکه در دفتر صحیفه و احادیث کهن با توسل به همخوانی چند جزء برای دستور العمل قاطع دنبال راه حلی برای آن گشت. انجام دهندگان این نوع کارها، دوستان بسیار جان جانی خاله خرس واری هستند که به نام دین و سنت تیشه بر ریشه دین و سنت میزنند که آنجا لانه زنبوری بیگانه دیده اند. منظورم تمامی ادیان و احزاب صحیفه ای هستند؛ گرچه به ظاهر اوضاع و احوال خود ما حادتر از بقیه جهانیان هست.

 2. فاطمی:
امور جاری در زندگی انسانها دو دسته اند. برخی از آنها مشترک میان همه ی انسانها در همه ی زمانها و مکانهاست و بعضی از آنها در شرایط زمانی و مکانی متفاوتند.
اسلام در تمام امور روزمره ی ما دخالت نکرده بلکه اساسا چنین چیزی امکان ندارد. اموری که اسلام به عنوان حکم شرعی دست روی آن گذاشته، در بخش اول می گنجند. مثلا اسلام می گوید: دروغ، غیبت، حقه بازی، دزدی و ... حرام است و عبادت خدا، رعایت احترام پدر و مادر، رعایت حقوق دیگران، کنترل شهوت و ... واجب است. مواردی از این دست مربوط به زمان و مکان و افرادی خاص نیست.
اما بسیاری امور نیز به خود انسانها واگذار شده. مثلا کارگران روزی چند ساعت در روز کار کنند، مقررات راهنمایی و رانندگی به چه صورت باشد، در جنگ ایران و عراق جنگ تا چه زمانی ادامه یابد و ... اینها اموری اند که به خود انسان واگذار شده است.
در مورد رفتار با دستگیر شدگان یهود بنی قریظه که پیامبر اکرم(ص) تصمیم گیری را به سعد واگذار کرد، ظاهرا دلیلش این بود که اولا او از شخصیت های برجسته بود و رسول خدا می دانست که او خلاف عدالت حکم نمی کند. (البته عدالت به مفهومی که مورد قبول پیامبر است) این مثل این می ماند که قاضی القضات اختیار بسیاری از احکام قضایی را به قاضیان خود وا می گذارد چون می داند احکامی که آنها صادر می کنند در راستای خواست قاضی القضات است.
یکی دیگر از اهداف پیامبر(ص) از مشورت با دیگران، بها دادن به نظریات آنها بود و حتی گاه از نظر خود صرف نظر می کرد. کسانی که بخواهند پایه های اصلی حکومتشان مردم باشد، چنین رفتارهایی کاملا معقول و پسندیده است. البته در همه جا از مردم نظر نمی خواست.

تذکر 1: اجرای بعضی احکام شرعی در برخی شرایط ، مناسب نیست که تعداد آنها بسیار اندک است مانند برده داری و سنگسار. اسلام در این قضایا پیش بینی لازم را کرده و آن، اختیار دادن به ولی فقیه است. او در این موارد دخالت کرده و این احکام را بطور موقت، ملغی می کند تا وقتی که شرایط فراهم گردد.
تذکر 2: اینکه ما در بسیاری از امور به احکام شرعی عمل می کنیم نه به عقل شخصی خودمان، این کاملا مطابق با عقل است. وقتی حقانیت یک دین برایمان ثابت شد لازم نیست با عقل خودمان دلیل صدور همه ی احکامش را درک کنیم و آنها را مطابق با عقل خودمان بیابیم. این مثل این می ماند که وقتی دانستیم پزشکی متخصصه به دستورهای او عمل می کنیم هرچند ندانیم چرا او می گه: این چیزو بخور اون چیزو نخور. در خیلی امور دیگه هم قضیه همینطوره.

 3. میترادات ششم:
درود
دیدگاه من همان طور که گفتم اندیشه و عقل است زیرا همه دینها فقط نکات اخلاقی اش سودمند است زیرا نمی شود روی آن تحریف یا تفسیری انجام داد .